21 مدخل
آویزان. اندروا.
برآهیخت: بیرون کشیدن - بر آهیخت رهام گرز گران غمی شد زپیکار دست سران
گَل آویز،دست به گریبان شدن
آمیخته با عطر ، خوش بو
آمیخته به جادو . فریبنده.
آمیخته شد/ مخلوط شد آمیخته شد,مخلوط کرد,
آویزان آویزان .آویخته