پلیدنواژهنامه آزادپُلیدن، با جذب آب متورم شدن، آماسیدن، بیشتر برای دانه ها به کار می رورد که با آبگیری می پُلند.
هناختهواژهنامه آزادآماده - مهیا شده - برنامه ریزی برای انجام کاری مثلا:هناخته ی شام شب باش یعنی به فکر تهیه شام شب باش