آفتاب گزواژهنامه آزاد(خراسانی؛ سفیدسنگ) سیاه سوخته، آنچه از آفتاب آسیب ببیند، میوه ای که زیاد بماند و در آفتاب بگندد.
جرق آفتابواژهنامه آزاد(مشهدی) جَرق آفتاب؛ آفتاب سوزان. مثال:«دِ جَرق افتو ویستیدَ.» یعنی در آفتاب سوزان ایستاده است.
انتابواژهنامه آزادانْتَابَ: انْتِياباً [ نوب ] فلاناً أَمْرٌ: كارى براى فلانى پيشامد - القومَ: پياپى نزد آن قوم آمد. - زَيْدٌ عمراً: زيد به سوى عمرو رفت.
مزداگینهواژهنامه آزادمنطقه ای ییلاقی و سردسیر در 6 کیلومتری شرق همدان، و مرکز دهستان الوندکوه شرقی. در حال حاضر (1395) حدود 3000 سکنه دارد. تفریجان از دو واژۀ تفری و گان تشکیل شده ک