آفتاب گزواژهنامه آزاد(خراسانی؛ سفیدسنگ) سیاه سوخته، آنچه از آفتاب آسیب ببیند، میوه ای که زیاد بماند و در آفتاب بگندد.
جرق آفتابواژهنامه آزاد(مشهدی) جَرق آفتاب؛ آفتاب سوزان. مثال:«دِ جَرق افتو ویستیدَ.» یعنی در آفتاب سوزان ایستاده است.
انتابواژهنامه آزادانْتَابَ: انْتِياباً [ نوب ] فلاناً أَمْرٌ: كارى براى فلانى پيشامد - القومَ: پياپى نزد آن قوم آمد. - زَيْدٌ عمراً: زيد به سوى عمرو رفت.
تشتهواژهنامه آزادتَ ش ت ه:پیاله ای مسین بود که ته آن سوراخی به اندازۀ یک نخود وجود داشت و ظرفیت آن تقریباً به اندازۀ یک فنجان (کاپ) بود و از آن برای اندازه گیری زمان حق آبۀ کشاو
مزداگینهواژهنامه آزادمنطقه ای ییلاقی و سردسیر در 6 کیلومتری شرق همدان، و مرکز دهستان الوندکوه شرقی. در حال حاضر (1395) حدود 3000 سکنه دارد. تفریجان از دو واژۀ تفری و گان تشکیل شده ک
هودنهواژهنامه آزاداوتانه (اوتان، اوتانس، هوتن، هوتانس، هودنه، اومیتنه). اوتانَه (فارسی باستان)/ هودَنَه (عیلامی)/ اومیتَنَه (بابلی)/ اوتانِس (یونانی)/ اوتان/ هوتانس/ هوتن. پس
نسارواژهنامه آزاددر زبان لکی به معنای جایی است که با توجه به آفتابگیر نبودن و سایه داشتن در تمام طول روز خنک تر از دیگر جاهاست که در مورد قسمتی از خانه، کوه و ... قابل تعمیم است