اردواژهنامه آزاد(گبری، گنابادی) اُرْد؛ جنگجو طلبیدن، مبارز طلبیدن، مهلت دهی. || اَرِدْ؛ بیاورَد، پس دهد. || اَرْد؛ فرمانده اردو، سرلشکر، رئیس جنگجویان. || اِرَدَ؛ توان، نیرو.
آرد کپیدنواژهنامه آزادآرد را ربودن و بلعیدن به کسی که قبل از تهیه نان یا هر چیزه دیگه مواد اولیه را ببلعد. عجله در خوردن،آدم همیشه گشنه و فرصت طلب.
اشدواژهنامه آزاد(اَشَد) عطسه، [عوام به آن صبر هم میگویند] (این واژه هم اکنون در گویش شوشتریها متداول است)
قبیتیواژهنامه آزادقبیتی- (قوبی تیی) نام نوعی حلوا در استان خوزستان می باشد که شباهت زیادی به خامه دارد و نیز به آردی که خیلی سفید باشد اطلاق می کنند. قوبیتی؛ نوعی حلوا که در خوزس
آرد کپیدنواژهنامه آزادآرد را ربودن و بلعیدن به کسی که قبل از تهیه نان یا هر چیزه دیگه مواد اولیه را ببلعد. عجله در خوردن،آدم همیشه گشنه و فرصت طلب.
اردشیرواژهنامه آزادارد، ارداو یا آرتا بمعنی شایسته، قابل ستایش اردشیر:لقب پادشاهان شیردل اردشیر:شاه شیران، شاه شاهان، شاهنشاه
اردواژهنامه آزاد(گبری، گنابادی) اُرْد؛ جنگجو طلبیدن، مبارز طلبیدن، مهلت دهی. || اَرِدْ؛ بیاورَد، پس دهد. || اَرْد؛ فرمانده اردو، سرلشکر، رئیس جنگجویان. || اِرَدَ؛ توان، نیرو.