ابارشواژهنامه آزادبارش نزولات آسمانی الف اول با فتحه در زبان محلی ( أ ) به معنای تعجب از شدت کثرت است نام روستایی از توابع سبزوار - خراسان رضوی می باشد
مهرمزینواژهنامه آزادآرایش کننده خورشیدو (جواهر یا مهری که روی آن حکاکی شده است) جواهر مزین گلیپتوگراف (طرح حکاکی شده بر روی سنگ جواهر یا مهر و غیره) مهر مزین glyptograph
مخلطتواژهنامه آزادبا هم آمیزش و معاشرت داشتن؛ ( مصدر) آمیزش کردن با کسی معاشرت کردن . مباشرت کردن؛ (اسم) آمیزش:مرا در عهد جوانی با جوانی اتفاق مخلطت بود و صدق مودت . آرمش جماع. م
آرمیتاواژهنامه آزادآرامش یافته، الهه نعمت الهۀ نعمت، آرامش یافته، رستگار و پاکدامن (گرفته شده از آرمیتان). آرامش یافته کلمه ای زردشتی است