آب پیکرواژهنامه آزادبه فردي گويند كه روح و روانش مانند آب پاك و ذلال باشد به شخصى گفته مى شود که روح و روانش مانند آب پاک و ذلال باشد.
آب حیاتواژهنامه آزادباعث زندگی انسان می شود آب چیزی است که باعث زنده ماندن موجودات می شود و حیات هم به معنای زندگی است
آب بازواژهنامه آزادبه اشخاصی که به صورت خاص و کامل با آب سر و کار دارند آب باز میگویند آب باز - ab baz - حشره ای که روی سطح آب به آسانی حرکت می کند و نام علمی آن "Hydrometra" می ب
حبابواژهنامه آزادbubble. (آشتیانی) تنگل. چرا که تن آن چون گل نرم، نازک و خوش نگار است. آب سوار. || (پیشنهاد کاربران) باداب، کفاب، کفباد، کف کوژ، آبکوژ، کفگوی یا گویکف.
کردلرواژهنامه آزادنوعی ریسمان بزرگ و کلفت برای بستن کشتی ها در لنگرگاه یعنی هر جا آب (دریاچه یا رودخانه) باشد به محل سوار شدن قایق یا ...، کردلر گفته می شود. در منطقه ای که در قد
کایت بردواژهنامه آزادوسیله ای ورزشی که با استفاده از انرژی باد روی آب حرکت می کند. اجزای تشکیل دهنده:بالی شبیه پاراگلایدر_ تختۀ موج سواری_ طناب های بلند.
فریازانواژهنامه آزادیکی از وجه تسمیه های فریازان به این قرار است:در زمان ایران باستان هرگاه میخواستند کلمات را قدرت ببخشند وآنرا اهورایی ومقدس کنند از واژه (( فر )) در ابتدای کلمات