آبدانانواژهنامه آزادنام شهرستانی در استان ایلام-در لغت به معنی نگهداری آب و کسی که از آب حفاظت و نگهداری می کند-مکان پر آب جمع آبدان؛ آبگیرها، استخرها، حوض ها، برکه ها.
آب پیکرواژهنامه آزادبه فردي گويند كه روح و روانش مانند آب پاك و ذلال باشد به شخصى گفته مى شود که روح و روانش مانند آب پاک و ذلال باشد.
آب حیاتواژهنامه آزادباعث زندگی انسان می شود آب چیزی است که باعث زنده ماندن موجودات می شود و حیات هم به معنای زندگی است
تسقیطواژهنامه آزادمعنای تسقیه یعنی اب دادن سیراب کردن کامل کردن ودرصورتیکه بصورت تسقیط باشدبمعنای تکه تکه دان میباشد
رنگین کمانواژهنامه آزادکمان هفت رنگی که گاهی پس از باران در آسمان دیده می شود. هنگام آب دادن به گل ها و آب پاشی هم ممکن است رنگین کمان کوچکی تشکیل شود. رنگین کمان بر اثر شکسته شدن نور
آخراسبواژهنامه آزادنام یک گودال کوچک طبیعی برفراز قله ای درغرب دهستان رقه شهرستان بشرویه که ازآب باران وبرف پرمی شود درگذشته که مردم برای مسافرت ازاسب وقاطروالاغ استفاده می کردندب
انجه قلیسینواژهنامه آزادبه معنی چلوندن، مثل آب حوله را با فشار دادن گرفتن، ویا آب مثلا انار را با فشردن بخاهیم بگیریم