دنگواژهنامه آزاددَنگ درآوردن:تقلید کردن کار دیگران از روی تمسخر(گویش شوشتری) به عنوان مثال:علی لکنت زبان داشت و بچه ها با گیر انداختن زبان خود دنگ او را در می آوردن صدا (لکی)
فودنجانواژهنامه آزادفودَنجان به نظر می رسد این واژه مُعرَب واژه پودَنگان(پوتَنگان) باشد.البته در گویش محلی این واژه( پِتِنگو ) تلفظ می شود که اشاره به محلِّ رویش فراوان پونه دارد.ب
پودنوواژهنامه آزادگیاهی همانند پونه که البته از تیره ای خاص درنواحی سردسیر وکوهستانی بخش طغرالجردکرمان خصوصا منطقه هشونی دربهارمیروید واهالی از ان بعنوان سبزی خوردن یا آش استفاده