14 مدخل
لباس
(kaster) کوچک kaster کوچکتر
قوی ، بزرگ جثه، خشمگین، خودبزرگبین .
(سَتَر زدن) سرک کشیدن، سرو گوش آب دادن، رفتن
طراح لباس
پهنه، عرصه، میدان