468 مدخل
شکل خلاصه they had و they would
وجود
متخصص، از فعل ویژستن.
تخصص، کار تخصصی؛ کار تخصصی کردن.
(ژِ گَ) متخصص، کارشناس، کارآزموده.
[āviže] خالص، سره، ناب، پاک و پاکیزه. خصوصی، شخصی