گردآلوواژهنامه آزادگونه ای وسیلۀ یازی در استان گیلان، به ویژه در رشت. قطعه ای چوب استوانه ای که یک طرف آن را به شکل مخروطی با رأس تیز در می آوردند. قطر استوانه از دو تا پنج سانتیم
وردآوردواژهنامه آزادآورد و بُرد - جابجایی- ترابری -حمل و نقل- نقل و انتقال-نام منطقه ای در نزدیکی تهران و کرج
آرد کپیدنواژهنامه آزادآرد را ربودن و بلعیدن به کسی که قبل از تهیه نان یا هر چیزه دیگه مواد اولیه را ببلعد. عجله در خوردن،آدم همیشه گشنه و فرصت طلب.
آردچیواژهنامه آزادآسیاب دستی برای آسیاب کردن گندم، که از دو تکه سنگ دایره ای تشکیل شده است که بر روی هم قرار گرفته اند.