یوشنیدنواژهنامه آزادیُوشِنیدن:حالتی که خانمها در حالت قهر همراه با ناز روی خور برگردانده و موهای سرشان در این حالت پراکنده میگردد. این کلمه از اصطلاحات قدیمی در شهرستان بهبهان میبا
دروشیدنواژهنامه آزادلرزیدن (پهلوی) دِروشیدَن، دِرَفشیدَن؛ لرزیدن از ترس یا سرما. (دروشیدن ویژه جاندار است، مثلاً برای زمین لرزه به کار نمی رود.)
روشنیدهواژهنامه آزادروشنیده به معنای انسان روشن شده، انسانی که به واسطه جستجو درونی به روشنی و کمال رسیده باشد توضیحات خارج از معنی:دو کلمه روشنیده و روشنیدگان چندین بار توسط این
روشنیدگانواژهنامه آزادروشن شدگان-به کمال رسیدگان-افرادی که از طریق جستجوی درونی و عرفانی به روشنی و آگاهی می رسند