صوریفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار فردی؛ عام ] صوری، ظاهری، بهانهای متعذر، دارای عذروبهانه، عذرآورنده، موجهنما، حقبهجانب بهبهانۀ، ظاهرا ًبرای، بهاسمِ بهانهگیر، ایرادگیر، اشکا
وصول کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مناسبات ملکی ل] وصول کردن، درآمد داشتن بهدست آوردن، دریافت کردن، دریافت شدن، گرفتن
خلوصفرهنگ فارسی طیفیمقوله: کمیت صافی، قاطی نداشتن، همگنی، شفافیت تمیزی، پاکی، طهارت، پاکیزگی مادی، پاکیزگی عصمت، عفت، پاکدامنی، اعتدال، معصومیت، بیگناهی، پرهیزگاری، فروتنی
مالیاتوصول کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مناسبات ملکی اتوصول کردن، باجوخراج گرفتن، مالیات جمعآوری کردن مالیات وضع کردن