علامتفرهنگ فارسی طیفیمقوله: رسانۀ ارتباط . وسیلۀ انتقال اندیشه ، پیام، اخطار، راهنما چراغ راهنما علائم راهنمایی، چراغ راهنمایی، عبورممنوع، علامت خطر تجلی خبر نشانه، آیت، آیه، اشاره،
علامت گذاشتنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: رسانۀ ارتباط . وسیلۀ انتقال اندیشه ذاشتن، خط کشیدن، آهنداغکردن، داغ کردن، نشان گذاشتن، محدود کردن دندانهدار کردن، نوشتن دستچینکردن
علامت دادنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: رسانۀ ارتباط . وسیلۀ انتقال اندیشه دادن، باعلامت ابلاغ کردن، اطلاع دادن، آژیر کشیدن
علامت خطرفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی خطر، هشدار، اخطار، آژیر، آلارم، زنگخطر، بوق، پرچم سرخ، اساواس، چراغ راهنمایی اعلان خطر، نهیب فال علائم راهنمایی، عبورممنوع، تیر راهنما آژیر
علاقهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات فردی ل، کشش، میل، دلبستگی، بستگی، اشتیاق، شور، شوق، عشق ذائقه، گرایش، قصد، انتخاب توجه، علایق