مربوط بهحروففرهنگ فارسی طیفیمقوله: رسانۀ ارتباط . وسیلۀ انتقال اندیشه فت] مربوط بهحروف بهحروف، الفبایی، هجیشده صفات حرف: متحرک، محرف، مرخم، مشدد، مصغر، مضموم، مفتوح، مکسور، ملفوظ، شکسته
فکریفرهنگ فارسی طیفیمقوله: شکلگیری عقاید؛ عام ی، روانی، مغزی، عقلی، منطقی، عقلانی، عقلایی، مربوط بهشعور روشنفکرانه مجرد، مفهومی، انتزاعی، تئوریک، اعتباری، فرضی ذهنی، غیرمادی، معنو
فکر نکردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: شکلگیری عقاید؛ عام فکر نکردن، دقت نکردن، نادیدهگذشتن، غفلت کردن بیتوجه بودن، ندانستن احساسی عمل کردن، ازرویغریزه حس کردن ◄ دریافتن سوءقضاوت کردن، تشخیص