سختی (سفتی)فرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ غیرآلی م] سختی (سفتی)، استقامت صلابت، فقدان ارتجاع، فقدان خمشدن تحجر، تبلور، سختشدگی، تصلب، سلروز، تراکم استحکام سخت کردن، آبکاری، تمرکز
سخت (سفت)فرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ غیرآلی فت)، زرهی، زرهدار، آبدیده، آهنین، فولادین، خشک، پینهبسته، استخوانی، منجمد، یخزده بادوام، محکم صلب▼ استوار، قوی نشکن تنگ، چسبیده، محکم، وصل
سخت کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ غیرآلی دن، آبدیده کردن، آبدادن، آهار زدن، تقویت کردن یخزدن، سردکردن
سخنور نافذی بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: رسانۀ ارتباط . وسیلۀ انتقال اندیشه سخنور نافذی بودن، تحت تأثیر قرار دادن، شوراندن، منقلب کردن، انگیختن