حَدّفرهنگ فارسی طیفیمقوله: بُعد ّ، غایت، نهایت، اندازه، مرز، ساحل، کناره، انتها حدود، حریم، کنار، آستانه محدودیت تعریف، تعیین مرز، مرزبندی، نشانگذاری مرز، دیوارکشی، محوطهسازی، تع
شدّت و حدّت کلامفرهنگ فارسی طیفیمقوله: رسانۀ ارتباط . وسیلۀ انتقال اندیشه شدّت و حدّت کلام، حدّت، حدّت کلام، نفوذ کلام، غلیان سوگند اغراق، آبوتاب گرما، احساس، تندی، انرژی، احساسات گرم سرزندگی
حواسفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی حس، اندام حسی، سیستم عصبی▼، احساس حواسپنجگانه، بساوایی، لامسه، [◄ لمس 378]، شنوایی، چشایی، ذائقه، بویایی، [◄ بو 394]، بینایی بازتاب، بازتاب شرطی
حواسپرتفرهنگ فارسی طیفیمقوله: شرایط و عَمَلِ شهود ، پریشانخیال، گیج، مستغرق، بیخبرازخود، هوایی، رویایی تنبل آشفته، مضطرب، سرگشته، شیدا، حیران، متحیر، هاجوواج، گیجوویج، دودل، مردد
حواسرا پرت کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: شرایط و عَمَلِ شهود ا پرت کردن، منحرف کردن، اغوا کردن، جلب کردن، آشفتن مانع شدن، کور کردن