برانگیزندۀ حواسفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی یزندۀ حواس، انگیزنده، تأثیرگذار، تاثیرگذارنده گزنده، زننده، تند، تندوتیز، محرّک سخت، شدید، تکاندهنده، رقتانگیز، سوزان، دلخراش محسوس، ملموس جگر
داروی محرک (تیزکنندۀ حواسفرهنگ فارسی طیفیمقوله: علیت وی محرک (تیزکنندۀ حواس، نیروزا) داروی محرّک، نیروبخش
حیوان باربرفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت بارکش، باربردار، مال، اسب▼، قاطر، خر، استر، اسب سواری، مَرکب، باربر حیوانات خورجین، پالان
حینفرهنگ فارسی طیفیمقوله: زمان دت، عرض، اوان، پاس، طی، موقع، هنگام، ایام، اوقات درنگ همزمانی، معاصر بودن