بُخورفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ غیرآلی گاه بخور، اتُمیزور، افشانه، اسپری، جت، دستگاه تقطیر، بویلر، دیگ بُخار اتوبخار
خوابآورفرهنگ فارسی طیفیمقوله: عمل داوطلبانه ر، هیپنوتیک، آرامبخش، مُسکّن، مخدر، سمی تسکیندهنده، مرهمگونه موادمخدر مُنوم
مادۀخوابآورفرهنگ فارسی طیفیمقوله: عمل داوطلبانه ور، آرامبخش، آرامشبخش، مُسَکن، مخدر، مواد مخدر، قرص خوابآور، دیازپام، فنوباربیتال، داروی بیهوشی لالایی مُنوّم
خروجفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت خروج، ترک، عزیمت، رحل، خداحافظی▼ هجرت، مهاجرت، کوچ، راه افتادن، پرواز، فرار اسبابکشی، نقل مکان راه خروج، مخرج، مصب رود، راه خروجی، خروجی اخراج، صدو