دافعفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت دافع، نچسب، ناگوار، وخیم دورکننده، بازدارنده، ازبینبرنده نفرتانگیز، زشت
دافعهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت ] دافعه، نیروی دافعه، نیرویسانتریفوژ ایجاد تنفر طرد، دفع، ردّ زشتی پسنشینی
[صفت] دافعفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت دافع، دفعکننده، راننده، بیرونکننده، اخراجکننده انفجاری، فورانکننده، خروجی مسهل تابان، پرتوافکن، تابنده، درخشان، نشرکننده، روشن ترشحی قاطع