خودداریفرهنگ فارسی طیفیمقوله: ارادۀ اجتماعی عام ت، امساک، قناعت، پرهیز، پرهیزگاری، امتناع، خودسانسوری، جلوگیری، اعتدال، اجتناب، عدم استفاده خودداری ازحرف زدن، طفره، فروگذاری، تقیه، کت
خودداری کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: ارادۀ اجتماعی عام کردن، خودرا محدود کردن، استفاده نکردن، ترک استفاده کردن، پرهیزگار بودن، پرهیزیدن طفره رفتن، بهانه آوردن، اجتناب کردن محدود شدن، پا[ی]بن
آبروی خودراریختنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات فردی خودراریختن، رسوایی به بار آوردن، افتضاح بار آوردن (بالا آوردن، راه انداختن) خود را سبک کردن، نزول اجلال کردن