معیّنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: وجود معیّن، حادث، خاص، ازپیشتعیینشده، چنان وضعی، وضعیتی، محیطی، مجاور منوط، مشروط، موکول، مرتبط، مربوط، مناسب، مقتضی اتفاقی، متعاقب محدود
معیوب کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات فردی عیوب کردن، صدمه زدن، خدشه دارکردن، لکه دار کردن، آسیب زدن، ازشکل طبیعی خارج کردن بدنام کردن ◄رسوا کردن ناقص کردن، شکستن، بریدن، پاره کردن، خ