محکم کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: کمیت کوبیدن، مهارکردن، لنگر انداختن، نهادن، نشاندن، چسباندن، حصار بستن، دیوار کشیدن پیچ کردن، میخ کردن، درقید گذاشتن، پرچ کردن
محوطۀ بازفرهنگ فارسی طیفیمقوله: شکل فضای باز، حیاط، صحن، دربار، بارگاه، آستان، اندرونی، بیرونی، هشتی استادیوم، استخر سرباز ناحیه، دامنه
محکم / بادوامفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ غیرآلی / بادوام، مقاوم، قوی، ضدضربه، نشکن، چقر، شلاقخور، سوراخنشدنی، جر ماندگار، استوار، مضبوط، پابرجا، بادوام سفت، سخت، سخت (سفت)، شق، صلب غیرمتش
محکم بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ غیرآلی محکم بودن، بادوام بودن، تکاننخوردن، آخ نگفتن، قوی بودن محکمکردن، سخت کردن، تقویت کردن