متوسط بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: کمیت ل] متوسط بودن، بهطور متوسط انجامدادن جبران کردن نصف کردن، سازش کردن
متکبر بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات فردی ودن، مغرور بودن، باد به (تویِ، در، زیر) غبغب (گلو، آستین،...) انداختن، باد داشتن، باد درسر داشتن، باد کردن، از دماغ فیل افتادن، خدا رابنده ن
متداومفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نظم ، مسلسل، بیوقفه، مداوم، پیوسته، دائم، گردشی، مستمر، بیانقطاع، بدون وقفه، بیامان دنبالهدار، ادامهدار، پشتدار، سریال، مکرر پیاپی، پیدرپی، یکبند