مخلوط شدنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: کمیت دن، آمیختن، آمیزش کردن، ترشح کردن، نشت کردن، نفوذکردن قاطی شدن تکثیر شدن
مخلوق بلندفرهنگ فارسی طیفیمقوله: بُعد ، زرافه، فیل، غول، سرو، نخل، شمشاد، (شاخ شمشاد)، نهال چیز طویل ◄ ساختمان بلند 209▲
خَمفرهنگ فارسی طیفیمقوله: شکل م، تا، چین، لا، انحنا، چروک، تاب دوتایی، خمیدگی، چروکیدگی، برگشتگی، رویهمافتادگی خم ابرو یقه پیری
خَم کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: شکل خَم کردن، تا کردن، دولا کردن، مچاله کردن شیار کشیدن بههم زدن انحنادادن، تابیدن، تاب دادن، تاباندن، پیچاندن بستهبندی کردن، پیچیدن، حصار بستن، دیوار
کمک خواستنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی استن، کمک طلبیدن، یاریجُستن (خواستن، طلبیدن)، نجات خواستن