مخفیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نحوۀ ارتباط ی، پنهان، تحتالارضی، مسکوت، گمشده، نهفته، ناپیدا، ناپدید مکتوم، درخفا، درخفیه محبوس، زندانی سِرّی، معماگونه پوشیده، محجبه مدفون
مخفی نگهداشتنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نحوۀ ارتباط نگهداشتن، سِرّی نگهداشتن، کمحرفبودن، فریب دادن پنهان نگهداشتن، پوشیده داشتن، کتمان کردن
مخفیانهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نحوۀ ارتباط خفیانه، توطئهگرانه، آهسته، پنهانی، دزدانه، درتاریکی شب ناواضح
مخفی شدنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نحوۀ ارتباط شدن، پنهان شدن، ناپدیدشدن متواری شدن مخفی بودن، نهفته بودن نقاب زدن (پوشیدن، بستن، بربستن)