گناهکاریفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اخلاقیات ری، مجرمیت، خلافکاری، جنایت، وحشیگری، قانونشکنی، معصیت، شرارت، تقصیر، بیعفتی، خودفروشی همدستی، دخالت، تبانی، زدوبند، بندوبست، گاوبندی، شراکت
گناهکار بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اخلاقیات کار بودن، گناه کردن، مرتکبگناه شدن، لغزیدن، ازراه راست منحرف شدن، بدعت کردن، بیتقوا بودن، منحرفشدن، خطا کردن تبانی کردن، شریک جرم بودن، همدست م
بیگناهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اخلاقیات ه، معصوم، کامل، مبرا، بیتقصیر، خدشه ناپذیر، پاک، بیتجربه، نیاموخته، خام، بیتزویر مظلوم▼ بیضرر، بیآزار، مثل فرشتهها، ملایم فرد بیگناه، فرش
بیگناه بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اخلاقیات یگناه بودن، بهانه داشتن، چیزاقرار کردنی نداشتن، قصد بدی نداشتن، خام بودن، خود را بری کردن
تداوم گناهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اخلاقیات داوم گناه، لجاجت در گناهکاری، عدم اظهار پشیمانی، توبه نکردن، گردنکشی، سرسختی سختدلی، بیرحمی اصلاحناپذیری، نامرد گمراهی، ضلالت، بیتقوایی