ناگهانفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تداوم اندیشه ه، دفعتاً، غفلتاً، بغتتاً، ناگاه، بهناگاه، ناگهانی، یکباره، یکهو، بیاطلاع، بدون اطلاعقبلی، غافلگیر، غافلگیرانه، ناغافل، بیخبر، بیهوا، م
ناهمگنیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: رابطه ناهمگنی، ناهمگونی، فقدانتجانس، آمیختگی تغییرپذیری رفتار بیقاعده، تلون مزاج عدم هماهنگی، بینظمی تلاطم، اغتشاش بیشکلی ناهمواری ◄ زبری عدمهمانندی،
ناهمگنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: رابطه ت] ناهمگن، نامتجانس متغیر، همواره متغیر بیشکل، بههمریخته، آشفته زبر بیشباهت، متفاوت، نامشابه جوراجور، متنوع ناسازگار، تطبیقناپذیر بیقاعده، غی
ناهمواریفرهنگ فارسی طیفیمقوله: شکل ی، پستی و بلندی، درشتی، زبری، شیب، دندانه دستانداز، سرعتگیر جادۀ خاکی، سنگلاخ