مطمئن بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مبانی استدلال طمئن بودن، کاملاً روشن بودن، قطعی بودن، حتمی بودن، ردخور نداشتن، بایستن مشخص شدن اطمینان داشتن، اعتمادداشتن (کردن) به (بر) چیزی (کسی)، متکی
همگن بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: رابطه ] همگن بودن، یکدست بودن، سازگاربودن منسجم عمل کردن، عادت داشتن باهم خواندن، همرأی شدن
سترون بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: علیت ترون بودن، بیحاصل بودن، عقیمبودن، نزاییدن، نازا بودن، اجاق کسی کور بودن (ماندن)
[فعل] بیرون بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: بُعد ل] بیرون بودن، خارج بودن، ازدورخارج بودن عارضی بودن قاب کردن، درمیان گرفتن بیرون رفتن، اوت شدن، خارج شدن بیرون آمدن، بیرون زدن، سَر زدن، سَر برآوردن
خلاف قانون بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اخلاقیات لاف قانون بودن، غیر قانونیت، اشکالقانونی، کار خلاف قانون، کار خلاف قاعده، محرمات رأی غلط، سوءقضاوت، عدم تشخیص بیقاعدگی، بینظمی، هرجومرج، بطلا