تأسیسکردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مناسبات ملکی ، بنیاد نهادن، ثبت کردن، دایر کردن، فعال کردن، راه انداختن، برپا کردن، تشکیلدادن، افتتاح کردن شرکت دادن
نُت موسیقیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی یقی، کلید، صفحهکلید، نتسیاه، چنگ، ارزش نت دیز، بمول، سری، کورون بُعد، فاصله، پرده، نیمپرده، اُکتاو، هنگام، نت پایه، درجۀ هفتم گام، محسوس هارمو
توجه نکردن [بهشخصدیگر]فرهنگ فارسی طیفیمقوله: شرایط و عَمَلِ شهود ردن [بهشخصدیگر]، غفلت کردن از دیگری، اعتنا نکردن، اهمیتندادن، اهمیت ندادن، آدم نشمردن غافل شدن غفلت کردن▲
تجزیهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: کمیت تجزیه، انحلال، جداسازی، عدم اتحاد تفکیک، تخمیر میعان الکترولیز، شیمی عدم تمرکز، پاشیدن، پاشندگی [طیف نوری] تلاشی، ازهمپاشی، فروپاشی، عدم انسجام تحل