توبیخفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اخلاقیات خذه، بازخواست، توبیخ کتبی، توبیخ رسمی، اعتراض، تعرض، بهانهگیری، خردهگیری گوشمالی، تنبیه، سیاست، مجازات یادآوری، گوشزد، تذکر، هشدار، تحذیر، توج
توبیخ کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اخلاقیات مؤاخذه (بازخواست،...) کردن، تذکر دادن، گوشزد کردن، درپرونده درج کردن، یادآوری کردن، خاطرنشانکردن، اخطار دادن، بهیاد آوردن ناسزا گفتن، فحش دادن
توجه نکردن [بهشخصدیگر]فرهنگ فارسی طیفیمقوله: شرایط و عَمَلِ شهود ردن [بهشخصدیگر]، غفلت کردن از دیگری، اعتنا نکردن، اهمیتندادن، اهمیت ندادن، آدم نشمردن غافل شدن غفلت کردن▲
تجزیهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: کمیت تجزیه، انحلال، جداسازی، عدم اتحاد تفکیک، تخمیر میعان الکترولیز، شیمی عدم تمرکز، پاشیدن، پاشندگی [طیف نوری] تلاشی، ازهمپاشی، فروپاشی، عدم انسجام تحل
تجزیهشدهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: کمیت تجزیهشده، متلاشی، پاشیده، تخمیرشده خمیرشده، له، خمیری بریده، منقطع پوسیده، مرده، فاسد، کثیف