جهتفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت مت، سو، روند، راستا، جهتِ بردار، طَرَف، جانب، میل، مسیر، شعاع، راه، پی، نشانه، هدف، مقصد کعبۀ آمال سمتگیری، تغییر مسیر یا جهت ◄انحراف
جهت مقابلفرهنگ فارسی طیفیمقوله: بُعد مقابل، طرف مقابل، طرف دیگر عقبگرد، برگشت، پشت، عقب قطبی بودن، قطبِ مخالف، قطبین مخالف، شمال وجنوب، مغرب و مشرق، ضدین جریان آبمخالف، باد مخالف، مخال
جهت گرفتنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت گرفتن، ، رو کردن، بهسوییمایل شدن، بهطرف چیزی رفتن، درمسیر خاصی افتادن، راندن، پوییدن، رهسپار شدن جهترا عوض کردن، راهرا برگرداندن، سرخرراکج کردن،