توجه نکردن [بهشخصدیگر]فرهنگ فارسی طیفیمقوله: شرایط و عَمَلِ شهود ردن [بهشخصدیگر]، غفلت کردن از دیگری، اعتنا نکردن، اهمیتندادن، اهمیت ندادن، آدم نشمردن غافل شدن غفلت کردن▲
گروه نوازندگانفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی نوازندگان، دوئت، تریو، کوارتت تکنوازی، کنسرت ارکستر، گروه کُر، ارکسترسمفونی، ارکستر فیلارمونیک، ارکستر مجلسی، باند
نتیجه ندادنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نتیجۀ عمل ندادن، عاقبت نداشتن، آخروعاقبت نداشتن، فرجام نداشتن، بهمقصد نرسیدن نافرجام ماندن، عقیم ماندن، بههدف نرسیدن (نخوردن)، نقش برآب شدن، بیهوده بود
گنجهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: فضای عام ، کمد، دولابه قفسه، طاقچه، بخاری، رف بوفه، بار، گنجۀ کشودار، کابینت، کاردکس گنجۀ دیواری، جالباسی، جارختی، اشکاف، صندوقخانه، پستو