استراحتفرهنگ فارسی طیفیمقوله: عمل داوطلبانه راحت، آسایش، آرامش، تمدّد، راحت، آسودگی، عدم فعالیت، نشاط بادخور، هواخوری مدیتیشن رفع خستگی فراغت، مجال خواب
محل استراحتفرهنگ فارسی طیفیمقوله: عمل داوطلبانه تراحت، آسایشگاه، استراحتگاه، مأوا، مأمن پناهگاه، جانپناه، حفاظ پانسیون، خوابگاه، مَسکَن پلاژ، تفریحگاه، محل تفریح مسافرخانه، مهمانسرا محل
آسوده (درحال استراحت)فرهنگ فارسی طیفیمقوله: عمل داوطلبانه آسوده (درحال استراحت)، آرمیده، آرام، راضی، راحت راکد امن عافیتطلب فارغبال، آزاد، فارغ، بیکار، بیخبر، مرخص بازنشسته غیرکشیک غیرفعال