اغراقفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نحوۀ ارتباط راق، مبالغه، غلو، بزرگنمایی، تورم، آگراندیسمان، تأکید مؤکد افراط لاف، چاخان، فخرفروشی، لافزنی جنجال، یککلاغچهلکلاغ، هیاهو، سروصدا، جاروجن
اغراقآمیزفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نحوۀ ارتباط اغراقآمیز، مبالغه شده، بزرگشده، متورم منبسط متکلف (1) خوشبینانه، زیادبرآوردشده
اغراق کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نحوۀ ارتباط ل] اغراق کردن، بزرگ کردن منبسط کردن تزیین کردن اهمیتدادن، بیشازحد ستایش کردن، شورَشرادرآوردن، مبالغه کردن، پُر بها دادن هجو کردن لاف زدن، ا
جافرهنگ فارسی طیفیمقوله: فضای عام یش، ظرفیت، فاصله، امکان جا دادن، فضای خالی قابلاستفاده، فضا اتاق خالی، صندلی خالی، میز رزرونشده، خانه اشغال، آکندن ◄ پُرکردن موقعیتشغلی ◄ اشتغا
واگذاشتهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: شرایط و عَمَلِ شهود وردغفلت واقعشده، رهاشده، ژولیده، نامرتب، شلخته، شانهنکرده، ناآراسته، بدون آراستگی، ناپاک کنارگذاشتهشده، بایگانیشده، متروک، ویران