میانگینفرهنگ فارسی طیفیمقوله: کمیت ] میانگین، معدل، حد وسط ملایمت، میانهروی، میانحالی، اعتدال معدل نمرات
سنگینفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ عام سنگین، وزین، ثقیل، گران گنده، لش، درشت شدید، دشوار باردار گرانشی انبوه، متراکم، چگال
خبرچینفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نحوۀ ارتباط سخنچین، خبرکش، آنتن، آتشبیار، آدم متهمکننده، جاسوس کارآگاه ◄ بازپرس
دستچینکردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار فردی؛ عام ن، گلچین کردن، برداشتن، چیدن، جدا کردن، سوا کردن، الک کردن، علامت گذاشتن، پسندیدن تلخیص کردن لطف کردن