زراعیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی زراعی، دهاتی، روستایی، صحرایی، دهقانی مزروع، کاشتهشده، مزروعی بذرپاش، بذرافشان دیم حاصلخیز
زردیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی زردی، خزان، یرقان، هپاتیت چیز زرد، صفرا، گوگرد، طلا، زر، توپاز، نرگس، لیمو، زعفران، خردل آدم زردپوست، چشمبادامی زردپوشان تیم برزیل
رنگ زردفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی (مادۀ رنگکنندۀزرد)، ریوند، زرد کادمیوم، زرد کروم، زعفران، زرنیخ، اخرا
آزردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات فردی آزار رساندن، آسیبرساندن، صدمه زدن، بدی کردن، دردآوردن خستن، مجروح کردن آزار داشتن، اذیت کردن، آزار دادن، آهنگِکسی (چیزی) کردن (داشتن)، ناخوش