یکسانفرهنگ فارسی طیفیمقوله: رابطه ان، مساوی، سربهسر، برابر، هماو، خود، همتا، همطراز، یکی، یکه، یکتا، واحد، یک غیر قابل تمیز ثابت، تغییر ناپذیر تک، بینظیر، تقلیدنشده همینگونه، هم
یکسانیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: رابطه یکسانی، همانی، اینهمانی[فلسفه]، تساوی، برابری اتحاد، وحدت یکی بودن، تک بودن، اصالت، نوآوری ایضاً، همان، هماو، خودش، خود همانندی، همطرازی، همگنی ع
ثبات دادنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تغییر کردن، قراردادن، پابرجا کردن، پایا ساختن، پایدار کردن، دائمی کردن، ثابت کردن، استوار کردن، بهحالت موازنه درآوردن، بنیاد نهادن، نهادینه کردن، تشکیل
مساوی کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: کمیت ردن، بردوباخت نداشتن، مساوی شدن، سربهسر شدن، برابر شدن، برابر گشتن متعادل کردن، تعادل ایجاد کردن، موازنه کردن، ثبات دادن تسویه کردن، جبران کردن هم
صففرهنگ فارسی طیفیمقوله: نظم ه، جماعترونده، رژه، ستون مشایعت کنندگان، جماعت مشایعین کوچ کارناوال، نمایش باشکوه، جشن، روز مخصوص کاروان، قافله، ملتزمینرکاب، قطار، ستون یک، زنجیره،
تسویهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: کمیت یکسان کردن، تساوی، هموزن کردن، توزین تسطیح، تراز کردن، تعدیل مقابله بهمثل، همبستگی، تلافی، جبران استاندارد نصف کردن، عمود منصف، خط استوا، نیمه پردا
برابریفرهنگ فارسی طیفیمقوله: کمیت رابری، تساوی، مقدار یکسان، درجۀ یکسان، همطرازی▼، تعادل▼ تراز، همسطحی، سربهسری، صافی (صاف بودن)، افقی، مستقیم (همواری) یکنواختی، یکشکلی، سنخیت، ه