هماهنگفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تضاد در عمل (اختیار فردی) هماهنگ، موافق، جور، همسان همفکر، صمیمی، همدل، یکدل، صدیق، یکرنگ، یگانه، اُخت، متفق، متفقالرأی، متفقالقول، موافق متناسب، سازگا
مهربانفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات بین فردی ق، نزدیک، جدانشدنی، دوست، حبیب، یکزبان، همدل، یکدل، صدیق، صادق، بیریا، انتیم، خودمانی، وفادار، ازخودگذشته، دلسوز، غمخوار، غمگسار، عا
دوست نزدیکفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات بین فردی ست صمیمی، رفیقجونجونی، شریک زندگی، همسر، ندیم، مصاحب، معاشر، محرم، محرم اسرار، ندیمه، دو جان دریک قالب، رفیق حجره و گرمابه اطرافیان، اقو
همراهیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: عدد همراهی، همگامی، باهم بودن، پیوستگی، اتحاد مشایعت، معیت، التزام، التزام رکاب، ملازمت، ملازمه، مصاحبت، همدمی، یکدلی، همنشینی، معاشرت، مجالست، صحبت، حشر
معاشرتفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات بین فردی رت، مراوده، آمیزش، اختلاط، ارتباط، تماس، انس، الفت، دوستی نامزدبازی ملاقات، دیدار، استقبال، خوشامد، دعوت، تفقد، خوشامدگویی، احوالپرسی،