یوغفرهنگ فارسی طیفیمقوله: کمیت یلۀ حفاظت، زنجیر، قلاب، لنگر، کمند▼ وسیلۀ نگهداری، انبر بخو، پابند، دستبند، غل، غلوزنجیر مهارکننده، کمند▼ زندان
یاغیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: ارادۀ اجتماعی عام صیانگر، آدمناراحت، علیورجه، بچۀ شیطان، اهریمنصفت شورشطلب، متمرد، اعتصابکننده، اعتصابی رقیب جداییطلب، انشعابی، شخص فرقهگرا فرد انق
انبرفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مناسبات ملکی نگهداری]، گازانبر، موچین، گیره، یوغ، چنگال، چنگ، یوغ، چیز تیز، انگشت قلاب، شاخک، اندام حسی نیش، تیزی غضروف، کارتیلاژ وسیلۀ درآوردن: فورسپس،
کمربندفرهنگ فارسی طیفیمقوله: کمیت شلاق، تعلیمی، غلوزنجیر، یوغ▲، [ بازداشت 747]، پیشبند، [ پوشیدنیها - سایر 228] دستار بازوبند، گردنبند، روبند ◄ روسری
آزاد شدنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: ارادۀ اجتماعی عام جَستن، رَستن، رهایییافتن، جهیدن، خلاص شدن، امان یافتن، آزادی خودرا بهدست آوردن، نفس راحت کشیدن برای استقلال جنگیدن، خلاصی جُستن، شورید
بازداشتفرهنگ فارسی طیفیمقوله: ارادۀ اجتماعی عام تگیری، توقیف، جلب، ضبط، اخذ، قید، قیدوبند، نگهداری، حفاظت زندانی کردن، حبس وسائلبازداشت: دستبند، یوغ، قفل
زندانفرهنگ فارسی طیفیمقوله: ارادۀ اجتماعی عام د، محبس، حبس، اسارتگاه، اردوگاه اسرای جنگی، دارالتأدیب، زندان تأدیبی، ندامتگاه، بازداشتگاه، توقیفگاه، اردوگاه کار اجباری، انفرادی، زند