مایع کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ غیرآلی یع کردن، آب کردن، حل کردن، ذوب کردن، گداختن، ریختن، ریختهگری کردن
نیمهمایعفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ غیرآلی یع، آبگونه، لزج، لیز، غلیظ، چسبناک، چسبنده، ویسکوز، مخاطی، مخاطدار، بُرهبُره، لختهلخته
شایع کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نحوۀ ارتباط یع کردن، شایعه راه انداختن، مخابره کردن، نامه نوشتن، اطلاعدادن، افشا کردن، انتشار دادن لو دادن