توانستنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: علیت توانستن، قادر بودن، توانایی(یارای) کاری را داشتن، اجرا کردن، کردن عُرضه داشتن، بخار داشتن توان داشتن دست یافتن، کردن سر ساییدن، کفایت (لیاقت) داشتن،
تواناییفرهنگ فارسی طیفیمقوله: علیت ی، قابلیت، پتانسیل، حساسیت، استعداد عُرضه، یارا، بخار، مایه، مدیریت، نا، رمق، بُنیه، توان▲ نیروی بالقوه، امکان صلاحیت، کارآیی، ید بیضا، ید طولا، مها
قدرتفرهنگ فارسی طیفیمقوله: علیت درت، زور، اقتدار، یارا، تاب، توان شدت، زنندگی، گزندگی، تُندی [محرکها] اقتدار سیاسی، دیکتاتوری، زور تحمل، صلابت، استواری، سختی (سفتی) استقامت، استحکا
کمکهای بلاعوضفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تضاد در عمل (اختیار فردی) بلاعوض، اعانه، خیریه، بخشش، احسان، دهش وام قرضالحسنه، اعطایوام یارانه، سوبسید، کمکهایاقتصادی خیرات، صدقه کمکهزینه تحصیلی، بور