عاشقفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات بین فردی یدا، دیوانه، بیمار، شیفته، مسحور، مفتون، خاطرخواه، به وجد درآمده، سرمست عشق، افسون شده بیدل، زردروی، آجوداغ، آغوداغ، عشقی، هوایی، سین
پیداییفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی یدایی، نمایانی، وضوح، شفافیت، برجستگی، عیانی بداهت بروز، طلوع، ظهور، تظاهر، تجلی جلوۀ وارونه، تجسم غیرواقعی منظره، چشمانداز عمق دید، دید میدان
فعالشدنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: عمل داوطلبانه یدار شدن، ازخوابپریدن، برخاستن، ازخواب برخاستن، جنبیدن، تکان خوردن، بهخود تکان دادن، بهچیزیافتادن، بهکاری مشغول شدن