نابرابری: تفاوت مقدار یا درجهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: کمیت م] نابرابری: تفاوت مقدار یا درجه، عدم تساوی تمایز، برتری کهتری ناهمگنی رنگارنگی، تفاوت سنگینتر بودن، سنگینی، گرانش سَبُکی عدم کفایت
نارسا [درموردحرکت یا شیء]فرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت [درموردحرکت یا شیء]، کم، ناقص، ناکافی، غیرکافی دارای کمبود نیرو، تجهیزنشده بهمقصد نرسیده، کمبُرد، ناتمام، تکمیلنشده منفی کمیاب بههدفنخورده، پر
نارسا بودن [حرکت یا شیء]فرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت ودن [حرکت یا شیء]، کاستی داشتن، تکافو نکردن، بسنده نبودن، بس نبودن، کافی نبودن نامناسب بودن، مناسب نبودن نرسیدن، کم داشتن، کمبود داشتن برد نداشتن، ب
متکلف [نویسنده یا شاعر]فرهنگ فارسی طیفیمقوله: نحوۀ ارتباط لف [نویسنده یا شاعر]، متکلف (2)، متکلفنویس، آرتیستی، متصنع لافزن
متکلف ➋ [نویسنده یا شاعر]فرهنگ فارسی طیفیمقوله: رسانۀ ارتباط . وسیلۀ انتقال اندیشه ➋ [نویسنده یا شاعر]، متکلفنویس، متصنع، آرتیستی لافزن فخرفروش
نومیدیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات فردی میدی، یأس، ناامیدی، دلسردی، افسردگی، بدبینی، منفیبافی آه سرد، آیۀ یأس نیهیلیسم ◄ عدم
گلفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی غنچه، شکوفه بنفشه، اطلسی، شمعدانی محمدی، رز یاس، یاسمن، میمون، لادن، قرنفل، ختمی، نیلوفر، زنبق، اقاقیا، نرگس، اختر، گل یخ، کوکب، آهار، لاله، سوس
نامرادیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تداوم اندیشه رادی، ناکامی، برآوردهنشدن آرزوها، دلسردی، یأس، دلشکستگی، تأسف، نومیدی خبر بد، شوک عدم موفقیت، فلاکت، خفت، درماندگی آرزوی دورودراز
مأیوس کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات فردی ردن، امیدی باقی نگذاشتن، نومید کردن، آیۀ یأس خواندن، آب پاکی بر دست کسی ریختن، ناکام گذاشتن دل شکستن