بازیگرفرهنگ فارسی طیفیمقوله: رسانۀ ارتباط . وسیلۀ انتقال اندیشه یشه، بازیکن، آکتور، ستاره، ستارۀ سینما، آرتیست، آدم، بدلکار، بدل، ایفاگر کمدین گروه کر گروه تئاتری، تروپ، دسته گوینده
بهیادفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تداوم اندیشه متذکر، متعرض، گوینده، یادآوریکننده، یادآور وفادار ◄ وفاداری بهیاد آرنده
شنوندهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی تمع، مخاطب، حضار، اطرافیان، شاهد، گواه، تماشاگر، بیننده ≠ گوینده
خبررسانفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نحوۀ ارتباط ان، مخبر، خبرنگار، آگاهیدهنده نقال، راوی، فرستاده، سخنگو، گوینده، مسئولروابط عمومی شاهد، منبع آگاه مبشر، متکلم