چیز عظیمفرهنگ فارسی طیفیمقوله: بُعد ه، غول، نرهغول، تانک، نهنگ، فیل، ماموت، دایناسور، کینگکنگ، گولیات
ناراحت بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات فردی احت بودن، آب خوش از گلویشپایین نرفتن، راحت نداشتن، سوختن، رنجیدن، اذیت شدن، بهامان آمدن، بیتابوطاقتشدن
جدا کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: کمیت ، گسیختن، ازهم گسیختن، قطع کردن، بند ازبند جداکردن، پوست کندن، برهنه کردن آب کردن، باز کردن الک کردن، دستهبندی کردن، طبقهبندی کردن رهاکردن، آزاد ک
بُریدنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: کمیت دادن، چاک دادن، پاره کردن▼، اره کشیدن، اره کردن، مجروح کردن، شکافتن، سوراخ کردن، گسلیدن، فاصله دادن تراشیدن، تراش دادن، سطح را برداشتن کندهکاری کرد