گوشفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی عصب شنوایی، لالۀ گوش، سوراخ گوش، پردۀ گوش، گوش میانی، نرمه، استاش شنواییسنجی، اُدیومتری، اُدیومتر، وسیلۀ اندازهگیری سامعه
گوشتفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت ت قرمز، گوشتسفید، راسته، فیله، سردست، ماهیچه، ران گوشتگوسفند، گوساله، گاو مرغ، ران، سینه، بال، پا احشا، امعاواحشا، آلایش، دل وقلوه، جگر کلهپاچه، بن
الگوفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نظم ل، نمونه، سرمشق، عبرت، مثال، مثل سابقه، پیشینه، رویه، رفتار، رویۀقضایی، فریضه مورد، اُفته، شاهد، مصداق، تجلی، تضمن قالب، شکل، مسطوره راهنما، هدی للمت
الگو بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نظم بودن، نشان دادن، راهنمابودن، راه صحیح را نشان دادن پیشتازبودن، نمونه بودن، سرمشق بودن تمثیلکردن، توضیح دادن، مثال گفتن ازکسی نقلقول شدن، ذکر شدن، اقت
صبر کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: زمان ن، شکیبا بودن، منتظرماندن، انتظار کشیدن، منتظر شدن، منتظر بودن چشم بهراه بودن، نگران بودن منتظرفرصت بودن، گوش خواباندن، ایستادن، درنگ کردن صبور بود
[فعل] درآوردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت درآوردن، استخراج کردن، کندن، گود کردن، حفر کردن، تونل زدن▼ کشیدن [دندان]، بیرون آوردن کاویدن، کندوکاو کردن، زیرورو کردن، جستجو کردن شیار کشیدن سفتن،
مقعر کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: شکل کردن، غر کردن، فرورفتگی ایجاد کردن حفر کردن، حفاری کردن، استخراج کردن، گود کردن، تونل زدن، نقبزدن، کندن، گودبرداری کردن کاویدن، کندوکاو کردن، زیرورو
ورزش باستانیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات فردی ستانی، ورزش زورخانه، چوگان، شکار، تیراندازی، اسب تازی فنونزورخانه، شیرینکاری، شلنگ، شاطری، زورگری، چرخ زدن، کباده کشیدن، تکپر، تکچرخ وسائل
گوشفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی عصب شنوایی، لالۀ گوش، سوراخ گوش، پردۀ گوش، گوش میانی، نرمه، استاش شنواییسنجی، اُدیومتری، اُدیومتر، وسیلۀ اندازهگیری سامعه