گیاهیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی هی، نباتی، طبیعی، سرسبز، همیشهسبز، شاداب، آباد، خرم علفی، صنعتی، علوفهای، صیفی، لیفی، روغنی، دارویی، رنگی تخمی، تخم برگریز، ناشکوفا، باردار،
شهادت دادنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مبانی استدلال دادن، گواهی دادن، قسمخوردن، سوگند خوردن برابر اصلکردن، تأیید کردن، امضا کردن، صحه گذاشتن، رضایت دادن اقرارکردن، ابراز کردن
تأییدکنندهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مبانی استدلال نده، مصدق، گواهیدهنده، مستند، مبنا، وارد، بهجا، محکمهپسند، مثبته، قابلقبول، معنیدار، حاکیاز ظاهراً قابلقبول، ظاهری، راستنما، ظاهراً
سوگندفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نحوۀ ارتباط قسم، سوگندنامه، گواهینامه، شهادت تحلیف، سوگندخوردن، استشهاد، سوگند دادن
مقدّر بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تغییر ودن، محکوم بودن، حاکیبودن، خبر دادن از، گواهی دادن بر (از)، ایجاب کردن آماده شدن شرایط، آماده شدن