گره زدنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: کمیت زدن، افسار زدن، بهقلادهبستن بههم تابیدن، بافتن، دوختن، کوک زدن، کور کردن دستبند زدن، غلوزنجیر کردن تنگ گرفتن، نگهداشتن
گره بازکردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نظم دن، عقده باز کردن، عقدهگشودن، گره (کلاف) گشودن، رفع ابهام کردن، رفع پیچیدگی کردن، روشن کردن، حل کردن راه را باز کردن، روان کردن بهتر کردن تعبیر کردن،
گنجهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: فضای عام ، کمد، دولابه قفسه، طاقچه، بخاری، رف بوفه، بار، گنجۀ کشودار، کابینت، کاردکس گنجۀ دیواری، جالباسی، جارختی، اشکاف، صندوقخانه، پستو
گنگفرهنگ فارسی طیفیمقوله: رسانۀ ارتباط . وسیلۀ انتقال اندیشه گنگ، لال، الکن، صداگرفته، کمحرف خاموش، خموش، خفه، آرام، ساکت بیحرف، بیصدا، بیسخن، بیکلام، بیگفتگو، بیزبان بیصد
بزرگفرهنگ فارسی طیفیمقوله: کمیت ] بزرگ، کبیر، درشت قابلتوجه، زیاد، بسیار، فراوان بیش، بیشتر، زیادتر، افزونتر، اکثر، اغلب، بیشترین، حداکثر، اکثریت، برترین گنده، سنگین جادار، وسیع
تعمیر و نگهداری خودرو: آچارکشیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت گهداری خودرو: آچارکشی، اتوسرویس، بالا گذاشتن، بالانس چرخ، بادگیری، آهنگری، میزانفرمان، بالانس چرخ
نگهداریفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مناسبات ملکی گهداری، حفظ، حفظ اموال، مواظبت، مراقبت، انبارداری احتکار، انباشت، افزایش سرمایه گروکشی، تصرف ◄ مالکیت نگهداری ماشینآلات، سرویس، تعمیرونگهدا
گره بازکردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نظم دن، عقده باز کردن، عقدهگشودن، گره (کلاف) گشودن، رفع ابهام کردن، رفع پیچیدگی کردن، روشن کردن، حل کردن راه را باز کردن، روان کردن بهتر کردن تعبیر کردن،
گنگفرهنگ فارسی طیفیمقوله: رسانۀ ارتباط . وسیلۀ انتقال اندیشه گنگ، لال، الکن، صداگرفته، کمحرف خاموش، خموش، خفه، آرام، ساکت بیحرف، بیصدا، بیسخن، بیکلام، بیگفتگو، بیزبان بیصد